سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوشا آن که خود را خوار انگاشت ، و کسبى پاکیزه داشت ، و نهادش را از بدى بپرداخت ، و خوى خود را نیکو ساخت و زیادت مالش را بخشید و زبان را از فزون گویى درکشید ، و شرّ خود را به مردم نرساند و سنّت او را کافى بود ، و خود را به بدعت منسوب نگرداند . [ مى‏گویم بعضى این فقره و آن را که پیش از آن است به رسول خدا ( ص ) نسبت داده‏اند . ] [نهج البلاغه]
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود

 

مرد مادامیکه زن نگرفته آزاد است.مى‏تواند دیر به خانه بیاید یازود.اطلاع بدهد کجا مى‏روم یا نه.اما هنگامى که ازدواج کرد خواه ناخواه‏باید برنامه‏اش را تغییر دهد و زودتر به منزل بیاید.

باید توجه داشته باشد که همسرش از صبح تا غروب در منزل‏زحمت کشیده خانه را مرتب نموده،غذا پخته،لباس شسته،منزل را تمیزکرده اکنون چشم براه است که شوهرش به منزل بیاید،با هم بنشینندصحبت کنند و از انس و محبت لذت ببرند.بچه‏هایش نیز همین انتظار رادارند.دور از انسانیت و انصاف است که مرد شب دنبال خوشگذرانى وشب‏نشینى برود و همسر بیچاره و کودکانش را در انتظار بگذارد!!

مگر زن‏دارى فقط به این است که غذا و لباسش را بدهى؟زن‏شریک زندگى است نه لفت‏بدون مزد و مواجب.به خانه شوهر نیامده که‏شبانه‏روز زحمت‏بکشد و لقمه نانى بخورد. بلکه بدان امید آمده که انیس وهمنشین دائم داشته باشد.

بعض مردها واقعا انصاف و عاطفه و شعور ندارند.زن پاکدامن وعفیف و فرزندان معصوم خویش را در خانه میگذارند و شب تا به سحردنبال عیاشى و ولگردى میروند.

پولهایى را که باید در خانه خرج کنند در خارج منزل بیهوده تلف‏میکنند.این بیچاره‏ها هنوز لذت انس و محبت را درک نکرده‏اند که‏عیاشیهاى کثیف را خوشگذرانى مى‏شمارند.هیچ فکر نمى‏کنند که با این‏رفتار آبرو و حیثیت‏خویش را از دست میدهند.و در نزد مردم، افرادى‏هوسباز و سبک مغز معرفى مى‏شوند.خودشان را بدبخت و بیچاره و زن و فرزندشان را بدبخت‏تر میگردانند.کارى میکنند که همسرانشان از دردناچارى تقاضاى طلاق و جدایى میکنند و کاخ زناشویى را متلاشى‏مى‏سازند.

به داستانهاى زیر توجه فرمایید:

مردى که زنش را طلاق داده بود در دادگاه گفت:در ابتداى ازدواج‏به خاطر جوانى و معاشرت با دوستان بد هر شب همسرم...را تنها در خانه‏میگذاشتم و براى تفریح و خوشگذرانى از خانه بیرون مى‏رفتم و نزدیک‏صبح به خانه مى‏آمدم.همسر جوانم که از رفتار من ناراحت‏بود عاقبت‏بستوه آمده طلاق گرفت.ده فرزند داشتیم قرار شد ماهى دو مرتبه آنها راببینم.مدتى بدین نحو گذشت ولى اکنون مدتى است از من مخفى شده‏اند.

براى دیدن فرزندانم خیلى ناراحت هستم. (1)

زنى مى‏گوید:از تنهایى دیگر حوصله‏ام سر رفته دارم دق میکنم.

شوهرم اصلا به فکر من و تنهایى کشنده من نیست،هر شب تا بعد از نیمه‏شب در پى تفریح و شادى خودش است. (2)

آقاى محترم،تو که داراى زن و بچه هستى دیگر حق ندارى مانندسابق بى‏قید و بند باشى.به فکر آینده خودت و خانواده‏ات باش.دست ازولگردى و عیاشى بردار.دوستان ناباب را رها کن. از کار که فارغ شدى‏یک سر به خانه بیا.با زن و فرزندانت‏بنشین،کانون خانوادگى را گرم وبا صفا کن و از لذت انس و محبت‏برخوردار شو.ولگردى و شب‏نشینى برفرض اینکه سالم و بدون مفسده هم باشد باز به حال تو سودى ندارد وزندگى‏ات را متلاشى مى‏سازد.

 

منبع : آیین همسرداری / ابراهیم امینی

---------------------------------------

1-اطلاعات 11 تیر ماه 1349.

2-و نمیدانند چرا؟ص 138.

 


 



  • کلمات کلیدی :
  • تسنیم ::: چهارشنبه 84/7/27::: ساعت 1:5 صبح

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 11
    بازدید دیروز: 103
    کل بازدید :295655

    >> درباره خودم <<
    زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
    تسنیم
    ای آغازگر عشق من ! ای نگارگر تمام دوست داشتنی هایم ! ای آنکه در لحظه لحظه زندگیم ، صدای پای نگاه ها، لبخند ها ، و گریه هایت ، در تار و پود ذهنم حک شده است ؛ تو را با همه پشت پا زدن هایت یاد می کنم . و به امید نگاه دوباره ات صبح ها را به شب می رسانم ...

    >>دسته بندی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<






















    " alt=" - به روز رسانی : 1:50 ع 86/11/26" width='85' >
    " alt="لینکستان - به روز رسانی : 1:50 ع 86/11/26" width='85' >


    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<