سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که نرمخو گردد، دوستی اش [در دل ها [جایگیرمی شود [امام علی علیه السلام]
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود

 

«تک همسرى‏»طبیعى‏ترین فرم زناشویى است.در تک همسرى روح اختصاص یعنى مالکیت فردى و خصوصى-که البته با مالکیت‏خصوصى ثروت متفاوت است‏حکمفرماست.در تک همسرى هر یک از زن و شوهر احساسات و عواطف و منافع جنسى دیگرى را«از آن‏»خود و مخصوص شخص خود مى‏داند.

نقطه مقابل تک همسرى‏«چند همسرى‏»یا زوجیت اشتراکى است.چند همسرى یا زوجیت اشتراکى به چند شکل ممکن است فرض شود.

کمونیسم جنسى

یکى اینکه اختصاص در هیچ طرف وجود نداشته باشد;نه مرد به زن معین اختصاص داشته باشد و نه زن مخصوص مرد معین باشد.این فرض همان است که از آن به‏«کمونیسم جنسى‏»تعبیر مى‏شود.کمونیسم جنسى مساوى است‏با نفى زندگى خانوادگى.تاریخ و حتى فرضیات مربوط به ماقبل تاریخ،دوره‏اى را نشان نمى‏دهد که در آن دوره بشر بکلى فاقد زندگى خانوادگى بوده و کمونیسم جنسى بر آن حاکم بوده است.آنچه را به این نام خوانده‏اند و مدعى هستند که در میان بعضى از مردمان وحشى وجود داشته،حالت متوسطى بوده میان زندگى اختصاصى خانوادگى و کمونیسم جنسى.مى‏گویند در بعضى قبایل چند برادر مشترکا با چند خواهر ازدواج مى‏کرده‏اند یا گروهى از مردان یک طایفه بالاشتراک با گروهى از زنان طایفه دیگر ازدواج مى‏کرده‏اند.

ویل دورانت در جلد اول تاریخ تمدن صفحه 60 مى‏گوید:

«در بعضى نقاط ازدواج به صورت دسته جمعى صورت مى‏پذیرفته به این معنى که گروهى از مردان یک طایفه گروهى از زنان طایفه دیگر را به زنى مى‏گرفته‏اند.در تبت مثلا عادت بر آن بوده است که چند برادر چند خواهر را به تعداد خود به همسرى اختیار مى‏کرده‏اند به طورى که هیچ معلوم نبود کدام خواهر زن کدام برادر است و یک نوع کمونیسم در زناشویى وجود داشته و هر مرد با هر زن که مى‏خواسته همخوابه مى‏شده است.سزار به عادت مشابهى در میان مردم قدیم انگلستان اشاره کرده است.از بقایاى این حوادث عادت همسرى با زن برادر پس از مرگ برادر را باید شمرد که در میان قوم یهود و اقوام دیگر قدیم شایع بوده است.»

نظریه افلاطون

آنچنانکه از کتاب جمهوریت افلاطون برمى‏آید و عموم مورخین آن را تایید مى‏کنند، افلاطون در نظریه‏«حاکمان فیلسوف و فیلسوفان حاکم‏»خود براى این طبقه اشتراک خانوادگى را پیشنهاد مى‏کند،و چنانکه مى‏دانیم برخى از رهبران کمونیسم در قرن‏19 نیز اینچنین پیشنهادى نمودند ولى بنا به نقل کتاب فروید و تحریم زناشویى با محارم در اثر تجارب تلخ و فراوان،در سال 1938 از طرف برخى از کشورهاى نیرومند کمونیستى قانون تک همسرى یگانه قانون رسمى شناخته شد.

چند شوهرى

شکل دیگر چند همسرى چند شوهرى است،یعنى اینکه یک زن در آن واحد بیش از یک شوهر داشته باشد.ویل دورانت مى‏گوید:«این کیفیت در قبیله تودا و بعضى از قبایل تبت قابل مشاهده است‏».

در صحیح بخارى از عایشه نقل مى‏کند که:

«در جاهلیت عرب چهار نوع زناشویى وجود داشته است.یک نوع همان است که امروز معمول و جارى است که مردى به وسیله پدر دختر از دختر خواستگارى مى‏کند و پس از تعیین مهر با او ازدواج مى‏کند و فرزندى که از آن دختر پیدا مى‏شود از لحاظ تعیین پدر تکلیف روشنى دارد.نوع دیگر این بوده که مردى در خلال ایام زناشویى با زنى،خود وسیله زناشویى او را با مرد دیگرى براى یک مدت محدود فراهم مى‏کرده است تا از او براى خود نسل بهترى به وجود آورد،به این ترتیب که آن مرد از زن خود کناره‏گیرى مى‏کرد و زن خود را توصیه مى‏کرد که خود را در اختیار فلان شخص معین بگذارد و تا وقتى که از آن مرد آبستن نمى‏شد به کناره‏گیرى خودش ادامه مى‏داد. همینکه روشن مى‏شد آبستن شده،با او نزدیکى مى‏کرد.این کار را در مورد کسانى مى‏کردند که آنها را براى تولید فرزند از خود شایسته‏تر مى‏دانستند.و در حقیقت این کار را براى بهبود نسل و اصلاح نژاد انجام مى‏دادند.این نوع زناشویى را-که در واقع زناشویى در خلال ایام زناشویى دیگر بود-«نکاح استبضاع‏»مى‏نامیدند.نوع دیگر زناشویى این بود:گروهى که عده‏شان کمتر از ده نفر مى‏بود با یک زن معین رابطه برقرار مى‏کردند.آن زن آبستن مى‏شد و فرزندى به دنیا مى‏آورد.در این وقت آن زن همه آن گروه را نزد خود دعوت مى‏کرد و طبق عادت و رسم آن زمان،آن مردان نمى‏توانستند از آمدن سرپیچى کنند;همه مى‏آمدند.در این هنگام آن زن هر کدام از آن مردان را که خود مایل بود به عنوان پدر براى فرزند خود انتخاب مى‏کرد و آن مرد حق نداشت از قبول آن فرزند امتناع کند.به این ترتیب آن فرزند فرزند رسمى و قانونى آن مرد محسوب مى‏شد.

نوع چهارم این بود که زنى رسما عنوان‏«روسپى‏گرى‏»داشت.هر مردى-بدون استثنا-مى‏توانست‏با او رابطه داشته باشد.این گونه زنان معمولا پرچمى بالاى خانه خود مى‏زدند و با آن علامت‏شناخته مى‏شدند.اینچنین زنان پس از آن که فرزندانى به دنیا مى‏آوردند همه مردانى را که با آنها ارتباط داشتند جمع مى‏کردند و آنگاه کاهن و قیافه شناس مى‏آوردند.قیافه شناس از روى مشخصات قیافه راى مى‏داد که این فرزند از آن کیست،و آن مرد هم مجبور بود نظر قیافه شناس را بپذیرد و آن فرزند را فرزند رسمى و قانونى خود بداند.

همه این زناشویى‏ها در جاهلیت وجود داشت،تا خداوند محمد صلى الله علیه و آله و سلم را به پیغمبرى برگزید و او همه آنها را جز آنچه اکنون معمول است از میان برد.» از اینجا معلوم مى‏شود که رسم چند شوهرى در جاهلیت عرب وجود داشته است. منتسکیو در روح القوانین مى‏گوید:

«ابو الظهیر الحسن،جهانگرد عرب،در قرن نهم میلادى که به هندوستان و چین رفت این رسم را(چند شوهرى)مشاهده کرد و آن را دلیل بر فحشاء شمرد.»

و هم او مى‏نویسد:

«در سواحل مالابار قبیله‏اى به نام قبیله‏«نائیر»زندگى مى‏کنند.مردان این قبیله نمى‏توانند بیش از یک زن بگیرند،در صورتى که زنهاى آنها مى‏توانند شوهرهاى متعددى انتخاب کنند.به عقیده من علت وضع این قانون این است که مردان قبیله نائیر سلحشورترین قبایل مى‏باشند و به واسطه اصالتى که دارند حرفه جنگ با آنهاست،و همان طورى که ما در اروپا سربازان را از ازدواج منع مى‏کنیم تا علایق زناشویى مانع از انجام حرفه سربازى آنها نشود،قبایل مالابار هم سعى کرده‏اند حتى المقدور مردان قبیله نائیر را از علایق خانوادگى معاف دارند.و چون به واسطه گرمى آب و هوا ممکن نمى‏شد مطلقا آنان را از ازدواج ممانعت کنند،لذا مقرر داشته‏اند چند مرد داراى یک زن باشند تا علاقه خانوادگى آنها سست‏باشد و مانع انجام حرفه جنگى آنها نشود.»

اشکال چند شوهرى

اشکال عمده و اساسى که چند شوهرى به وجود مى‏آورد و همان بیشتر سبب شده که این رسم عملا موفقیتى نداشته باشد،اشتباه انساب است.در این نوع زناشویى رابطه پدر با فرزند عملا نامشخص است،همچنانکه در کمونیسم جنسى نیز رابطه پدران با فرزندان نامشخص است;و همان طورى که کمونیسم جنسى نتوانست‏براى خود جا باز کند،چند شوهرى نیز نتوانست مورد پذیرش یک اجتماع واقعى بوده باشد،زیرا همچنانکه در یکى از مقالات گذشته گفتیم زندگى خانوادگى و تاسیس آشیانه براى نسل آینده و ارتباط قطعى میان نسل گذشته و آینده،خواسته غریزه طبیعت‏بشر است.اینکه احیانا و استثنائا در میان بعضى طوایف بشرى چند شوهرى وجود پیدا کرده است،دلیل نمى‏شود که تشکیل عائله اختصاصى خواسته طبیعت مرد نیست،همان طورى که انتخاب تجرد و پرهیز از زندگى زناشویى از طرف عده‏اى از مردان یا زنان صرفا دلیل بر نوعى انحراف است و دلیل نمى‏شود که بشر طبعا خواهان زندگى زناشویى نمى‏باشد.چند شوهرى نه تنها با طبیعت انحصار طلبى و فرزند دوستى مرد ناموافق است،با طبیعت زن نیز مخالفت دارد. تحقیقات روانشناسى ثابت کرده است که زن بیش از مرد خواهان تک همسرى است.

 

منبع : مجموعه آثار شهید مطهری ، ج 19

 

 



  • کلمات کلیدی :
  • تسنیم ::: سه شنبه 84/11/4::: ساعت 12:46 صبح

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 19
    بازدید دیروز: 13
    کل بازدید :283657

    >> درباره خودم <<
    زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
    تسنیم
    ای آغازگر عشق من ! ای نگارگر تمام دوست داشتنی هایم ! ای آنکه در لحظه لحظه زندگیم ، صدای پای نگاه ها، لبخند ها ، و گریه هایت ، در تار و پود ذهنم حک شده است ؛ تو را با همه پشت پا زدن هایت یاد می کنم . و به امید نگاه دوباره ات صبح ها را به شب می رسانم ...

    >>دسته بندی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<






















    " alt=" - به روز رسانی : 1:50 ع 86/11/26" width='85' >
    " alt="لینکستان - به روز رسانی : 1:50 ع 86/11/26" width='85' >


    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<