یکى از صفات زشتى که در بین مردم کاملا رواج دارد مذمت وبدگویى از دیگران است.
این صفت پلید در بین دوستان و خانوادهها کدورت و دشمنى ایجادمیکند.خانوادهها را متلاشى میگرداند.کانون گرم خانوادگى را سرد و بىرونق مینماید.و چه بسا اوقات اسباب قتل و جنایت میشود.
عیبجویى و بدگویى عوامل و علل مختلفى دارد.گاهى حسد باعثبدگویى میشود،گاهى دشمنى و کینهتوزى،گاهى انتفامجویى.گاهى بهقصد خودستایى از دیگران بدگویى میکند. گاهى از کسى خردهگیرى میکندتا شنونده را نسبتباو بدبین نموده محبتش را به سوى خویش جلب نماید.
گاهى بدینوسیله تظاهر به دوستى و خیرخواهى میکند،لیکن خیلى کم اتفاقمیافتد که قصد دلسوزى و خیرخواهى واقعى داشته باشد.از این رهگذراست که مرد عاقل و باهوش نباید به مطلق بدگوییها ترتیب اثر بدهد بلکهباید با کمال دقت و احتیاط منظور گوینده را دریابد و مواظب باشد فریبظاهرسازیهاى او را نخورد و تحت تاثیر القاآت شیطانى او قرار نگیرد.
یکى از نکات قابل توجهى که مرد باید بدان توجه داشته باشداینست که مادر و خواهر و برادر و زن برادرش غالبا با همسرش میانهخوبى ندارند و لو تظاهر به دوستى داشته باشند.
علت قضیه اینست که پسر قبل از ازدواج جزء خانواده پدر و مادرمحسوب میشود و از خویش استقلال ندارد.پدر و مادر سالها براىپسرشان رنج و زحمت میکشند بدان امید که در آخر عمر از او منتفع شوند.
در عین حال که برایش عروسى میکنند و به صورت ظاهر مستقلش قرارمیدهند لیکن از وى انتظار دارند که از پدر و مادر قطع علاقه نکند و درعین استقلال،تابع آنها باشد و بیش از سابق نسبتبه آنان اظهار محبتنماید و در همه امور هیچکس حتى همسرش را بر آنها ترجیح ندهد و مانندسابق تمام توجهش به سوى آنان معطوف باشد.لیکن پسر وقتى ازدواجمیکند تمام همش اینست که یک زندگى خوش و آبرومند و کاملا مستقلى براى خویشتن تاسیس کند.چون همسر تازهاش را یک عضو مهم وشریک آن زندگى نوین میداند به وى اظهار عشق و علاقه میکند.شبانه روززحمت میکشد تا اسباب و لوازم زندگى را مرتب نموده اسباب رفاه وآسایش خودش و همسرش را فراهم سازد.هر چه در این باره بیشترکوشش کند به همین نسبت از زندگى سابقش جدا شده نسبتبهخویشانش کمتر اظهار علاقه خواهد نمود.
در اینجا است که آنها مخصوصا مادر و خواهرش احساس خطرمیکنند.متوجه میشوند که با ورود یک دختر بیگانه به خانوادهشان نزدیکاست پسرشان را از دستبدهند.هر چه بیشتر براى زندگى اختصاصىخویش و جلب رضایت همسرش کوشش کند آنان بیشتر احساس خطرمینمایند.از آن مىترسند که یک مرتبه رشته خویشاوندى را بریده و بهطور کلى آنها را فراموش کند.در این کم مهرى،عروس تازه را مجرمشناخته تمام گناهان را به گردن او میگذارند.
براى حفظ موقعیتخویش و نگهدارى پسرشان غالبا بهترین راهرا این میدانند که مهر و علاقه او را نسبتبه همسرش کم کنند.بدینمنظور از عروس تازه وارد عیبجویى میکنند. برایش عیب و نقصمىتراشند.عیبهاى کوچک و غیر قابل اعتنا را بزرگ جلوه میدهند. پیششوهرش از او بدگویى میکنند.حتى اگر ضرورت اقتضا کرد از نسبتهاىدروغ هم باک ندارند.صدها نقشه میکشند تا از عروس تازه انتقام بگیرندو او را از نظر شوهر بیندازند.
مرد اگر آدم ساده و زود باورى باشد ممکن است از نیرنگها ودلسوزیهاى ظاهرى آنها متاثر گشته آلت دست آنها واقع شود.از بدگوییهاى آنها متاثر گشته نسبتبه همسرش دلسرد گردد. بهانهجویى وغر و نق را شروع کند.موضوعات بسیار کوچک و بىاهمیت را عیببزرگ و قابل اهمیتبشمارد.همیشه آنها را در نظر خویش مجسم نمودهگاه و بیگاه از همسرش انتقاد کند. بدین وسیله محیط خانه را صحنه ایرادو خردهگیرى و کانون گرم خانواده را سرد و بىصفا گرداند.
هر چه بیشتر به حرفشان گوش بدهد تشویق شده بیشتر عیبجویىنموده دو بهم زنى مینمایند.در اثر فتنهانگیزیهاى آنها ممکن است کار زن وشوهر به زد و خورد و حتى طلاق و جدایى منجر شود.ممکن است آنقدرمزاحم عروس بیچاره شوند که جانش به ستوه آمده از زندگى سیر شود بهحدیکه از شدت ناراحتى و عصبانیت دستبخودکشى بزند.زنهاییکه ازدست مادر یا خواهر یا برادر شوهر خویش انتحار نمودهاند بسیارند ونمونههایى از آنها در صفحات مجلات و روزنامهها منعکس میشود.
از باب نمونه به داستانهاى زیر توجه فرمایید:تازه عروسى درپایان اولین هفته ازدواج سوزن خورد.پس از عمل جراحى به خبرنگاراطلاعات گفت:یک هفته استبا مرد 34 سالهاى بنام... ازدواج کردهام.
روزى که به خانه شوهر میرفتم حس میکردم که مانند زنان دیگر خوشبختخواهم شد.ولى هنوز چند روز نگذشته بود که ناسازگارى شوهر و خواهرشوهر شروع شد و زندگى که فکر میکردم برایم بهشتى خواهد بود بهجهنمى تبدیل شد.اقوام شوهرم در این مدت کم آنقدر مرا اذیت کردند کهاز زندگى سیر شدم و به وسیله خوردن سوزن خودکشى کردم (1) .
زنى خودسوزى کرد و در آخرین دقائق حیات به مامورین گفت:
برادران شوهرم زندگى را بر من تلخ کرده بودند و بخاطر آزار و اذیت آنهابود که خودم را آتش زدم (2) .
تازه عروسى که از بدرفتاریهاى مادر شوهرش به تنگ آمده بودخود را آتش زد (3) .
زنى به علتبدرفتارى و بهانهگیرى مادر شوهرش خودسوزىکرد (4) .
بنابراین،ناسازگاریها و فتنهانگیزیهاى مادر شوهر و خواهر شوهریکى از خطرات بزرگى است که بنیاد زناشوییها را متزلزل میسازد وخوشى و آسایش را از خانوادهها سلب میکند.پس نمىتوان آنرا نادیدهگرفتبلکه باید با عقل و تدبیر در صدد چارهاش برآمد.
البته نمىتوان در دهان آنها را بست لیکن میتوان سخنانشان راعقیم و بىاثر قرار داد.
مرد باید بدین نکته توجه داشته باشد که مذمتها و عیبجوییهاىبدگویان-چه مادر و خواهر باشند چه غیر اینها-غالبا از روىخیرخواهى و دلسوزى نیست.بلکه عوامل دیگرى از قبیل حسد،کینهتوزى،انتقام،خودنمایى،قصد سوء استفاده در میان است.چون برخوشى و آسایش عروسشان رشک مىبرند،چون در مقابل خواستههاىآنها تسلیم بدون قید و شرط نشده، چون او را رقیب خویش و غاصبپسرشان میدانند،چون میخواهند پسرشان را نگهدارند تا از وى استفاده ببرند،چون میخواهند خودشان را خیرخواه جلوه دهند بدین جهت ازعروس بدگویى میکنند تا نتواند در دل شوهرش زیاد نفوذ کند.
آنها غالبا به فکر خویش هستند و منافع خودشان را بر مصالح پسرو عروسشان مقدم میدارند. اگر خیرخواه بودند بواسطه عیبجوییها وولنگاریهاى خویش زندگى آنها را سرد و متزلزل نمىساختند بلکه اسباباستحکام و دوام آنرا فراهم میساختند.
تعجب اینجاست که وقتى میخواستند همین دختر را براى پسرشاننامزد کنند با تعریف و توصیف مقام او را از فرشتهها هم بالاتر میبردندلیکن وقتى به خانه بخت قدم نهاد یک مرتبه وضع تغییر میکند و داراىصدها عیب و نقص میشود.
آقاى محترم!گول زبان چرب و نرم و دلسوزیهاى ظاهرى آنها رانخور.
اکثر عیوبیکه براى همسرت مىتراشند یا اصلا عیب نیستند یاعیوب کوچک و بىاهمیتى هستند که آدم عاقل نباید بدانها اعتنا کند.
فرضا عیبى هم داشته باشد مگر بشر بىعیب سراغ دارى که انتظار دارىهمسرت به طور کلى بىعیب باشد؟
مگر مادر و خواهرت که از همسرت عیبجویى میکنند خودشانبىعیبند؟!اگر عیبى هم داشته باشد در مقابل،صدها خوبى دارد.چراخوبیهایش را نمىبینى؟اگر به حرفشان گوش بدهى هر روز بلیه و غوغایىبر پا میسازند.ترا نسبتبه زندگى و همسرت دلسرد میگردانند. همسرتنیز نسبتبه تو و زندگى بیعلاقه میگردد.
محیط خانه که باید محیط صفا و محبتباشد به صحنه کشمکش و ایراد و بهانهجویى تبدیل میگردد.اگر با همین وضع تا آخر عمر به زندگىادامه بدهید آسایش و سعادت نخواهید داشت. و اگر به طلاق و جدایىمنجر شود معمولا وضع بهترى پیدا نخواهید کرد.زیرا علاوه بر ضررهاىاقتصادى و ناراحتیهاى روحى و زیانهاى آبرویى که عائدت میشود معلومنیست در ازدواج آینده شانس بهترى داشته باشى و بتوانى همسر بهترىپیدا کنى.در آنصورت هم خیال نکن دست از سرت بردارند بلکه اگرمطابق میلشان نبود باز هم عیبجویى و انتقاد را شروع خواهند کرد.پسبهتر است از همان ابتدا رسما به آنها بگویى اگر میخواهید خویشاوندى ورفت و آمد ما باقى بماند از همسر من بدگویى نکنید و کارى بما نداشتهباشید. همسرم عیبى ندارد و من او را دوست دارم.وقتى دیدند سخنانشاندر تو اثر ندارد اکتخواهند شد و از شر عیبجوییها و فتنهانگیزیهاى آنهاخلاص خواهى شد.
لیکن بدین نکته نیز توجه داشته باش که بعض مادر و خواهرها باینآسانیها از هدف خویش دستبردار نیستند و براى پیشبرد هدف خویش وانتقام گرفتن از عروس از دروغ گفتن و تهمت زدن و حتى اگر ضرورتاقتضا کرد از نسبتخیانت دادن هم باک ندارند.و بوسیله این حربه برندهچنان اعصاب مرد را تحریک میکنند که کنترل خویش را از دست میدهد وتحقیق نکرده همسر بیگناهش را طلاق میدهد و حتى گاهى مرتکب قتل وجنایت میشود.
بسیارى از جنایتها و طلاقها در اثر همین بدگوییها و نسبتهاى ناروابوقوع پیوسته است.
براى نمونه به داستان زیر توجه فرمایید:«زن و شوهر جوانى به نام...و...به دادگاه مایتخانواده تبریزرفتند تا برگ عدم سازش بگیرند.مرد در دادگاه گفت:زن من براى برادرمکه در اصفهان زندگى میکند نامههاى عاشقانه مینویسد.دیشب چند تا ازاین نامهها را در کمد لباس او پیدا کردم.اما زن در حالیکه اشک میریختتوضیح داد که مادر و خواهر شوهرم بر سر موضوعى...با من اختلافدارند و دائما اذیتم میکنند.ولى حالا که مىبینند ایرادگیریهاى آنها اثرىنکرده این نامهها را درست کرده توى کمد لباس من گذاشتهاند تا شوهرمرا تحریک کنند مرا طلاق بدهد.
در دادگاه این زن و شوهر را آشتى دادند و روانه کردند.فقط درلحظه آخر به شوهر گفتند:به مادر و خواهرت بگو اینقدر سر بسر عروسجوانشان نگذارند (5) ».
«زن 34 سالهاى از دست مادر شوهرش پیت نفت را بر سرش خالىکرد و خود را آتش زد.چند لحظه بعد همسایهها با شنیدن فریادهایش بهکمک شتافتند و او را به بیمارستان سیناى تهران رساندند.این زن دربیمارستان گفت:مادر شوهرى دارم که با ما زندگى میکند.فوق العادهعصبى و بهانهگیر است.مرتب از من ایراد میگیرد و بین من و شوهرم رابهم میزند.دیروز که براى خرید از خانه بیرون رفته بودم یکى از دوستانمرا در کوچه دیدم و چند دقیقه با هم درد دل کردیم.وقتى به خانه رسیدم مادرشوهرم اعتراض کرده گفت:این همه وقت کجا بودى؟ جریان ملاقات بادوست دوران تحصیلم را برایش تعریف کردم.ولى او سرش را تکان دادهگفت: دروغ میگویى.تازه زیر سرت بلند شده.شنیدهام با قصاب محله روى هم ریختهاى.من عصبانى شدم و از شدت ناراحتى تصمیم گرفتم کهاز دست او خودکشى کنم (6) ».
پس مرد در اینگونه موارد باید کمال بردبارى و احتیاط وعاقبتاندیشى را بعمل آورد.و در اطراف و جوانب موضوع خوب تحقیقو کنجکاوى کند و تا مطلب خوبى برایش روشن و مسلم نشده از هراقدامى جدا اجتناب نماید.
در اینجا لازم استخاطر نشان سازیم که پدر و مادر براىفرزندشان خیلى رنجبردهاند.در تحمل آن همه زحمت صدها امید و آرزوداشتهاند.امیدوار بودهاند که در موقع درماندگى دستشان را بگیرد.شرعا ووجدانا حق دارند.سزاوار نیست انسان وقتى به استقلال رسید و اندکتوانایى در خویشتن دید حقوق آنها را یکسره فراموش کند و محو زن وفرزند گردد. سپاسگزارى از آنها در هر حال واجب و لازم است.حتى بعداز ازدواج هم باید نسبتبآنها احسان و احترام کند.و اگر محتاج و درماندههستند واجب استبر آنان انفاق کند.باید همیشه در مقابلشان کوچکى وتواضع کند.
مانند سابق بلکه بیشتر اظهار محبت و اخلاص نماید.رابطهاش را با آنهاقطع نکند.براى عرض ادب به منزلشان برود و براى احترام به مهمانىدعوتشان کند.کارى نکند که آزرده خاطر گردند.به همسر و فرزندانشسفارش کند که تواضع و احترام را از دست ندهند.به آنان بفهماند کهصلاح ما در اینست که نسبتبه پدر و مادر و سایر خویشان وفادار باشیم.
بدین وسیله میتواند هم حقوق پدر و مادر و سایر خویشان را ادا کند و آنها را راضى نگهدارد و هم جلو اذیتها و ناسازگاریهاى آنان را بگیرد.اگراحساس خطر نکنند وجهى ندارد مزاحم عروسشان شوند بلکه ازطرفداران و حمایت کنندگان جدى او خواهند بود.
در خاتمه لازم استیادآور شویم که عروس نباید از شوهرشانتظار داشته باشد که پدر و مادر و سایر خویشانش را یکسره فراموش کندو زحمتها و محبتهاى آنان را به طور کلى نادیده بگیرد و با آنها قطع رابطهکند.این کار نه باین آسانیها امکان دارد نه صلاح است.
عروس اگر زن عاقل و با تدبیرى باشد میتواند به طورى با مادرشوهر و خواهر شوهرش رفتار کند که از مادر و خواهر خودش نیزمهربانتر و دلسوزتر باشند.اگر در مقابل آنان حالت تسلیم بخود بگیرد ودر کارها با آنها مشورت کند و رفت و آمد را قطع نکند و احترام آنها رامحفوظ بدارد و نسبتبآنان احسان و نیکى کند نه تنها مزاحمش نخواهندشد بلکه همواره مددکار و حامى او خواهند بود.
منبع : آیین همسرداری / ابراهیم امینی
--------------------------------------------------
1-اطلاعات 25 آبان 1348
2-اطلاعات 14 مرداد ماه 1349
3-اطلاعات 13 اردیبهشت 1349
4-اطلاعات 16 اردیبهشت 1349
5-اطلاعات 3 اسفند ماه 1350
6-کیهان 25 فروردین 1352.
بازدید دیروز: 103
کل بازدید :295732
ای آغازگر عشق من ! ای نگارگر تمام دوست داشتنی هایم ! ای آنکه در لحظه لحظه زندگیم ، صدای پای نگاه ها، لبخند ها ، و گریه هایت ، در تار و پود ذهنم حک شده است ؛ تو را با همه پشت پا زدن هایت یاد می کنم . و به امید نگاه دوباره ات صبح ها را به شب می رسانم ...
در محضر قرآن
روانشناسی
حقوقی
وظایف مرد در برابر همسر
تاریخچه و فلسفه مهریه
تعدد زوجات
ازدواج
طلاق
خبر
گوناگون
مشق نام لیلی
یک مرد کاهی
روی پله های معبد
توکای شهر خاموش
کسی که مثل هیچکس نیست
کوثر
کاملترین مرجع آشپزی
کتاب اینترنتی آموزش آشپزی
" alt=" - به روز رسانی : 1:50 ع 86/11/26" width='85' >
" alt="لینکستان - به روز رسانی : 1:50 ع 86/11/26" width='85' >