سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسی دانش که به گمراهیت می انجامد . [امام علی علیه السلام]
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود

 

 

زن نیز مانند مرد خودش را دوست دارد و به حفظ شخصیت‏خویش علاقه‏مند است.

دوست دارد محترم و گرامى باشد.از تحقیر و توهین رنجیده خاطرمیگردد.اگر مورد احترام قرار بگیرد احساس شخصیت نموده و به کار وزندگى دلگرم میشود.از احترام و احترام کننده خوشش میآید،از توهین وتوهین کننده متنفر میباشد.

آقاى محترم!همسرت حتما از شما انتظار دارد که بیش از دیگران‏به وى احترام بگذارى. البته حق دارد چنین انتظارى را داشته باشد.زیراترا شریک زندگى و بهترین یار واقعى خویش میداند.

شبانه‏روز براى آسایش تو و فرزندانت زحمت میکشد.آیا حق ندارد انتظار داشته باشد که وجودش را،غنیمت‏شمرده به وى احترام‏بگذارى؟

بزرگداشت او ترا کوچک نمیکند بلکه حق شناسى و صفا و مودت‏ترا باثبات میرساند.به همان اندازه بلکه بیشتر از آن مقدار که به دیگران‏احترام میگذارى به همسرت احترام بگذار.در موقع صحبت کردن ادب راکاملا رعایت کن.

با کلمه‏«تو»او را مخاطب نساز بلکه همیشه از کلمه‏«شما»که‏علامت احترام است استفاده کن. هیچگاه کلامش را قطع نکن.بر سرش‏داد نزن.با احترام و نام خوب او را صدا بزن.در موقع نشستن به او احترام‏بگذار.وقتى وارد منزل میشوى اگر از سلام کردن غفلت نمود به او سلام‏کن.

وقتى از خانه بیرون میروى خداحافظ بگو.وقتى به سفر میروى بااو تودیع کن.برایش نامه بنویس،اگر شب تولدش معلوم است‏بعنوان‏احترام دسته گل یا تحفه دیگرى تقدیمش کن،در مجالس و در حضوردیگران به وى احترام بگذار.از توهین و تحقیر جدا بپرهیز.از دشنام وناسزا گفتن اجتناب کن.از مسخره کردن و دست انداختن او و لو به طورشوخى جدا خوددارى کن.خیال نکن چون خصوصى هستید بدش نمیآیدبلکه چنین انتظاریرا هرگز از تو نداشته کاملا رنجیده خواهد شد گر چه به‏زبان نیاورد.

از باب نمونه به داستان زیر توجه فرمایید:

خانم موقر و متینى که باید 36-35 سال داشته باشد،با حالت‏خشم و غضب درباره تقاضاى طلاق میگوید: حدود دوازده سال است‏با همسرم ازدواج کرده‏ام.مرد خوبى‏است.بسیارى از محسنات یک آدم کامل و دوست داشتنى را دارد.اماهرگز نخواست‏بفهمد که من زن او،همسر او،مادر دو فرزند او هستم.به‏خیال خودش مرد مجلس آرایى است.اما مجالس را با دست انداختن من‏میآراید.نمیتوانید فکر کنید چقدر زجر کشیده‏ام.بکلى اعصابم خراب شده‏دائما مجبورم دکتر بروم.هزار بار با شوهرم حرف زده‏ام.خواهش والتماس کرده‏ام که من زن تو هستم،سن و سالى دارم.درست نیست که‏پیش آشنا و غریبه صد جور شوخى زننده و غیر دوستانه با من میکنى.متلک‏میگویى که دیگران بخندند و مثلا خوش بگذرانند.من اغلب از همه‏خجالت میکشم و چون از اول شوخ طبع و بذله گو نبوده‏ام هیچوقت نمیتوانم‏با شوهرم مقابله به مثل کنم.بنابراین چون خواهش و تمناهاى من فائده‏نداشت‏با تمام رنجهاییکه میدانم در انتظارم نشسته خواهم ساخت تا از مردقدر ناشناسى که هیچوقت احترام مرا نگه نداشته جدا شوم (13) .

همه بانوان مانند بانوى مذکور از شوهران خویش انتظار احترام‏دارند و از توهین و تحقیر جدا ناراحت میشوند.اگر در مقابل‏بى‏احترامیهاى شوهر سکوت نمودند دلیل رضایتشان نیست.بلکه یقین‏داشته باش که قلبا مکدر خواهند شد و لو اصلا به زبان نیاورند.اگر به‏همسرت احترام بگذارى او نیز به تو احترام خواهد گذاشت.و بدین وسیله‏رشته دوستى و صمیمیت‏شما روز بروز استوارتر خواهد شد.و در نزددیگران نیز محترم خواهید شد.اگر هم به او بى‏احترامى کردى و تلافى کردتقصیر خودت میباشد.

آقاى محترم زن گرفتن با برده گرفتن خیلى فرق دارد.به عنوان‏برده و اسیر به خانه‏ات نیامده بلکه انسان آزادى است که به منظور تاسیس‏یک زندگى مشترک سعادتمندانه به خانه‏ات قدم نهاده.همان انتظاراتى راکه تو از وى دارى او هم عینا همان انتظارات را دارد.پس چنان با او رفتارکن که دوست دارى با تو رفتار کند.

حضرت صادق (ع) از پدرش نقل کرده که فرمود:هر کس زن‏گرفت‏باید او را گرامى و محترم بشمارد (14) .

رسول خدا (ص) فرمود:هر کس مسلمانى را گرامى بدارد خدا اورا گرامى خواهد داشت (15) .

پیغمبر اسلام (ص) فرمود:زنان را گرامى نمیدارند مگر افرادبزرگوار.و به آنان توهین نمیکنند جز مردم پست و فرومایه.

رسول خدا (ص) فرمود:هر کس به خانواده‏اش توهین کند خوشى‏زندگى را از دست‏خواهد داد (16) .

 

منبع : آیین همسرداری / ابراهیم امینی

-----------------------------------------------

13-اطلاعات 8 اسفند 1350

14-بحار جلد 103 ص 224

15-بحار جلد 74 ص 303

16-مواعظ العددیه ص 151

 

 



  • کلمات کلیدی :
  • تسنیم ::: شنبه 84/7/23::: ساعت 1:56 صبح


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 25
    بازدید دیروز: 237
    کل بازدید :295906

    >> درباره خودم <<
    زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
    تسنیم
    ای آغازگر عشق من ! ای نگارگر تمام دوست داشتنی هایم ! ای آنکه در لحظه لحظه زندگیم ، صدای پای نگاه ها، لبخند ها ، و گریه هایت ، در تار و پود ذهنم حک شده است ؛ تو را با همه پشت پا زدن هایت یاد می کنم . و به امید نگاه دوباره ات صبح ها را به شب می رسانم ...

    >>دسته بندی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<






















    " alt=" - به روز رسانی : 1:50 ع 86/11/26" width='85' >
    " alt="لینکستان - به روز رسانی : 1:50 ع 86/11/26" width='85' >


    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<