سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمت به درون انباشته از خوراک وارد نمی شود . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود

 

 

مرحله پنجمى هم هست که جامعه شناسان و اظهار نظر کنندگان درباره آن سکوت مى‏کنند.در این مرحله مرد هنگام ازدواج یک‏«پیشکشى‏»تقدیم خود زن مى‏کند و هیچ یک از والدین حقى به آن پیشکشى ندارند.زن در عین اینکه از مرد پیشکشى دریافت مى‏دارد،استقلال اجتماعى و اقتصادى خود را حفظ مى‏کند.اولا به اراده خود شوهر انتخاب مى‏کند نه به اراده پدر یا برادر.ثانیا در مدتى که در خانه پدر است، همچنین در مدتى که به خانه شوهر مى‏رود کسى حق ندارد او را به خدمت‏خود بگمارد و استثمار کند.محصول کار و زحمتش به خودش تعلق دارد نه به دیگرى و در معاملات حقوقى خود احتیاجى به قیمومت مرد ندارد.

مرد از لحاظ بهره‏بردارى از زن،فقط حق دارد در ایام زناشویى از وصال او بهره‏مند شود و مکلف است مادامى که زناشویى ادامه دارد و از وصال زن بهره‏مند مى‏شود،زندگى او را در حدود امکانات خود تامین نماید.

این مرحله همان است که اسلام آن را پذیرفته و زناشویى را بر این اساس بنیان نهاده است.در قرآن کریم آیات زیادى هست درباره اینکه مهر زن به خود زن تعلق دارد نه به دیگرى.مرد باید در تمام مدت زناشویى عهده‏دار تامین مخارج زندگى زن بشود و در عین حال درآمدى که زن تحصیل مى‏کند و نتیجه کار او،به شخص خودش تعلق دارد نه به دیگرى(پدر یا شوهر).

اینجاست که مساله مهر و نفقه شکل معماوشى پیدا مى‏کند،زیرا در وقتى که مهر به پدر دختر تعلق مى‏گرفت و زن مانند یک برده به خانه شوهر مى‏رفت و شوهر او را استثمار مى‏کرد،فلسفه مهر بازخرید دختر از پدر بود و فلسفه نفقه مخارج ضرورى است که هر مالکى براى مملوک خود مى‏کند.اگر بناست چیزى به پدر زن داده نشود و شوهر هم حق ندارد زن را استثمار و از او بهره بردارى اقتصادى بکند و زن از لحاظ اقتصادى استقلال کامل دارد و حتى از جنبه حقوقى نیازى به قیمومت و اجازه و سرپرستى ندارد،مهر دادن و نفقه پرداختن براى چه؟

نگاهى به تاریخ

اگر بخواهیم به فلسفه مهر و نفقه در مرحله پنجم پى ببریم،باید اندکى توجه خود را به دوره‏هاى چهار گانه‏اى که قبل از این مرحله گفته شده معطوف کنیم.حقیقت این است آنچه در این باره گفته شده جز یک سلسله فرضها و تخمینها چیزى نیست;نه حقایق تاریخى است و نه حقایق علمى و تجربى.پاره‏اى قرائن از یک طرف و بعضى فرضیه‏هاى فلسفى درباره انسان و جهان از طرف دیگر،منشا پدید آمدن این فرضها و تخمینها درباره زندگى بشر ما قبل تاریخ شده است.آنچه درباره دوره به اصطلاح مادرشاهى گفته شده چیزى نیست که به این زودیها بتوان باور کرد،و همچنین چیزهایى که درباره فروختن دختران از طرف پدران و استثمار زنان از طرف شوهران گفته‏اند.

در این فرضها و تخمینها دو چیز به چشم مى‏خورد:یکى اینکه سعى شده تاریخ بشر اولیه فوق العاده قساوت آمیز و خشونت‏بار و عارى از عواطف انسانى تفسیر شود.

دیگر اینکه نقش طبیعت از لحاظ تدابیر حیرت انگیزى که براى رسیدن به هدفهاى کلى خود به کار مى‏برد،نادیده گرفته شده است.

این گونه تفسیر و اظهار نظر درباره انسان و طبیعت‏براى غربى میسر است اما براى شرقى-اگر افسون شده تقلید غرب نباشد-میسر نیست.غربى به علل خاصى با عواطف انسانى بیگانه است;قهرا نمى‏تواند براى عاطفه و جرقه‏هاى انسانى نقش اساسى در تاریخ قائل شود.غربى اگر از دنده اقتصاد برخیزد،نان مى‏بیند و بس.تاریخ از نظر او ماشینى است که تا نان به خوردش ندهى حرکت نمى‏کند.و اگر از دنده مسائل جنسى برخیزد، انسانیت و تاریخ انسانیت‏با همه مظاهر فرهنگى و هنرى و اخلاقى و مذهبى و با همه تجلیات عالى و باشکوه معنوى،جز بازیهاى تغییر شکل یافته جنسى نیست.و اگر از دنده سیادت و برترى طلبى برخیزد،سرگذشت‏بشریت از نظر او یکسره خونریزى و بیرحمى است.

غربى در قرون وسطى از مذهب و به نام مذهب شکنجه‏ها دیده و آزارها کشیده و زنده زنده در آتش انداختن‏ها مشاهده کرده است.به همین جهت از نام خدا و مذهب و هر چیزى که این بو را بدهد وحشت مى‏کند و از این رو با همه آثار و علائم فراوان علمى که از هدف داشتن طبیعت و واگذار نبودن جهان به خود مى‏بیند،کمتر جرات مى‏کند به اصل‏«علت غایى‏»اعتراف کند.

ما از این مفسران نمى‏خواهیم که به وجود پیامبران-که در طول تاریخ ظهور کرده‏اند و منادى عدالت و انسانیت‏بوده‏اند و با انحرافات مبارزه مى‏کرده‏اند و نتایج ثمربخشى از مبارزات خود مى‏گرفته‏اند-اقرار و اعتراف کنند;از آنها مى‏خواهیم که لااقل نقش آگاهانه طبیعت را فراموش نکنند.

در تاریخ روابط زن و مرد قطعا مظالم فراوان و قساوتهاى بى‏شمارى رخ داده است. قرآن قساوت آمیزترین آنها را حکایت کرده است.اما نمى‏توان گفت‏سراسر این تاریخ قساوت و خشونت‏بوده است.

 

منبع : مجموعه آثار استاد شهید مرتضى مطهرى


 



  • کلمات کلیدی :
  • تسنیم ::: پنج شنبه 84/8/12::: ساعت 3:21 عصر

    <      1   2   3      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 0
    بازدید دیروز: 4
    کل بازدید :283579

    >> درباره خودم <<
    زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
    تسنیم
    ای آغازگر عشق من ! ای نگارگر تمام دوست داشتنی هایم ! ای آنکه در لحظه لحظه زندگیم ، صدای پای نگاه ها، لبخند ها ، و گریه هایت ، در تار و پود ذهنم حک شده است ؛ تو را با همه پشت پا زدن هایت یاد می کنم . و به امید نگاه دوباره ات صبح ها را به شب می رسانم ...

    >>دسته بندی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<






















    " alt=" - به روز رسانی : 1:50 ع 86/11/26" width='85' >
    " alt="لینکستان - به روز رسانی : 1:50 ع 86/11/26" width='85' >


    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<